جدول جو
جدول جو

معنی معظم له

معظم له((مُ عَ ظَ مُ لَّ))
مورد تعظیم، بزرگ داشته
تصویری از معظم له
تصویر معظم له
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با معظم له

معظم له

معظم له
بزرگ داشته، مورد تعظیم، عنوان احترام آمیز برای شخص غایب، او، ایشان
معظم له
فرهنگ فارسی عمید

معظم له

معظم له
مازندر بزرگ بزرگداشته مورد تعظیم توضیح این ترکیب را فصایح نمی دانند زیرا معظم بتنهایی مفید معنی مذکوراست و احتیاجی به له ندارد
فرهنگ لغت هوشیار

معموله

معموله
معموله در فارسی مونث معمول در آغاز واژه (معمول به) به کارمی رفته (قزوینی یاد داشت ها) بنگرید به معمول مونث معمول، جمع معمولات. توضیح: شاید اصل این کلمه در مورد کتب فقهیه فتوائیه اولا استعمال میشد و ابتدا} معمول به {میگفته اند یعنی کتب فتاوی که مابین عموم معمول به است و سپس بحذف جار و مجرور این تعبیر را بر مطلق کتب متداوله استعمال کرده اند (قزوینی. یادداشتها 306- 305: 3)
فرهنگ لغت هوشیار

معامله

معامله
معامله و معاملت در فارسی: همکاری، داد و ستد سودا، پیمان باهم کارکردن، داد و ستد کردن با یکدیگر باهم خرید و فروش کردن، عمل (باهم)، داد و ستد: مقصود ازین معامله بازار تیزیست نی جلوه می فروشم و نی عشوه می خرم. (حافظ)، قرارداد. توضیح قرار دادی بود که روابط میان کشاورزان خبیر و فدک و تیمه و و ادی القری را باحضرت محمد ص تعدیل میکرد و چنین مینماید که این قرارداد زا معامله خوانده اند. گویا بعدها این کلمه در مورد اجاره داری و قراردادهای عمومی بکار رفته باشد، در دوره سلجوقیان دیوان مخصوصی بنام دیوان معاملات و قسمت و جود داشت که مثلا سرو کار آن با مالیاتی بود که بموجب قرارداد عمومی و صول میشد یعنی قراردادی از نوع مقاطعه (مالک و زارع در ایران)، جمع معاملات. یا معامله بمثل. با کسی همان کردن که وی با شخص کرده
فرهنگ لغت هوشیار

معامله

معامله
داد و ستد، خریدوفروش، با هم کار کردن، داد و ستد با یکدیگر، قرارداد
معامله
فرهنگ فارسی معین