جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با معزی

معزی

معزی
تسلیت داده شده، تعزیت گفته، عزادار، (مص میمی) تسلیت، تعزیت
معزی
فرهنگ فارسی معین

معزی

معزی
بخیل که گرد کند و نخورد و ندهد. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

معزی

معزی
بز، خلاف ضأن. (منتهی الارب) (ازاقرب الموارد). نوع بز و گلۀ بز. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

معزی

معزی
تعزیت کننده. (غیاث) (آنندراج). تسلیت دهنده و تعزیت گوینده. (ناظم الاطباء). تسلیت گو. تعزیت گو. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به تعزیه شود
لغت نامه دهخدا

معزی

معزی
منسوب. (غیاث) (آنندراج).
- معزی الیه، منسوب الیه و به ضم میم و تشدید زاء معجمه و بدون یاء تحتانی غلط است چه معزی بر وزن مرضی صیغۀ اسم مفعول از عزی یعزی عزاء در لغت نسبت داشتن به کسی یا به چیزی است. (غیاث) (آنندراج).
- ، مشارالیه
لغت نامه دهخدا