جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با معز

معز

معز
جَمعِ واژۀ اَمعَز و مَعزاء. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به امعز و معزاء شود
لغت نامه دهخدا

معز

معز
جدا کردن بز را از گوسفند. (ازمنتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

معز

معز
گرامی دارنده. (آنندراج). کسی که تعظیم می کند و عزیز می دارد. (ناظم الاطباء). عزیزکننده. عزت بخش. مقابل مُذِل ّ. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
وان قلم اندر بنانش گه معز و گه مذل
دشمنان زو با مذلت دوستان بااعتزاز.
منوچهری
لغت نامه دهخدا

معز

معز
نامی از نامهای خدای تعالی. (مهذب الاسماء، یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا