برهنه و عریان و ناپوشیده. (ناظم الاطباء) (از محیط المحیط). برهنه. مجرد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، بی مو. (ناظم الاطباء) ، معاف و آزاد. (ناظم الاطباء) ، فرج معری، کس که گوشت پارۀ پایین تلاق باریک شده به کنارش چسفیده باشد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، اسمی که عامل بر آن داخل نشده باشد مانند مبتدا، (اصطلاح عروض) بیت که از ترفیل و اذاله و اسباغ سالم باشد. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از محیط المحیط). ضربی باشد که هیچ بر اصل آن زیادت نکرده باشند چنانکه به اسباغ و اذالت و ترفیل کنند. (المعجم چ مدرس رضوی ص 48). نزد عروضیان عرب عبارت است از ضرب که عاری از زیادتی باشد. (از کشاف اصطلاحات الفنون)
آنچه برهنه باشد زنان را از دست و پا و روی و رخسار. ج، مَعاری. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، جایی که نرویاند چیزی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)