جدول جو
جدول جو

معنی معرکه گیر

معرکه گیر
کسی که با انجام کارهایی مانند ریسمان بازی و تردستی مردم را سرگرم می کند
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با معرکه گیر

معرکه گیر

معرکه گیر
آنکه هنگامه بازی را گرم کند چون کشتی گیر و طاس باز و سگ باز و میمون باز و مانند آن
فرهنگ لغت هوشیار

معرکه گیر

معرکه گیر
آنکه هنگامۀ بازی را گرم کند چون کشتی گیر و طاس باز و سگ باز و میمون باز و مانند آن. (آنندراج). کشتی گیر و دیگر اهل بازی که در بازار مردم تماشایی را جمع کنند. (غیاث). ریسمان باز و شعبده باز. (ناظم الاطباء). هنگامه گیر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به معرکه گرفتن شود
لغت نامه دهخدا

معرکه گیری

معرکه گیری
عمل و شغل معرکه گیر. رجوع به معرکه گیر و معرکه گرفتن شود.
- امثال:
سر پیری و معرکه گیری، در پیری خواهشهای جوانی داشتن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا

مورچه گیر

مورچه گیر
حشره ای با بدن دراز و باریک و چهار بال نازک شبیه سنجاقک
مورچه گیر
فرهنگ فارسی عمید

مورچه گیر

مورچه گیر
حشره ایست از راسته رگ بالان. شکل حشره بالغ کاملا شبیه سنجاقک است و دارای 4 بال میباشد ولی لارو این حشره دارای آرواره های بسیار قوی و پنس مانند است و در روی زمینهای خاکی یا شنی حفره قیف مانندی برای خود میسازد که دارای جدار بسیار صاف و لغزنده است و بهمین جهت بنام} طاس لغزنده {موسوم است. لارو مورچه گیر در ته قیف زیر خاکها مخفی است و اگر مورچه یا حشره دیگری در این حفره قیف مانند بیفتد بعلت جدار بسیار صاف و لغزنده ای که دارد نمیتواند خارج شود. در این موقع لارومورچه گیر مقداری خاک روی حشره محبوس میریزد و با آرواره های قوی خود او را میگیرد و بدرون لانه ای که در زیر خاک برای خود تعبیه کرده میبرد و مورد تغذیه قرار میدهد
فرهنگ لغت هوشیار

معرکه گاه

معرکه گاه
میدان جنگ. نبردگاه. رزمگاه: و چون کیخسرو دررسید معرکه گاه دید با چندان کشتگان و اسیران. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 46)
لغت نامه دهخدا