جامه ای که برده و کنیز فروختنی را بدان عرضه کنند. (منتهی الارب). جامه ای که در تن برده و کنیز فروختنی کرده و بدان آن را عرضه می کنند. (ناظم الاطباء). جامه ای که دختر در شب عروسی خود را بدان ظاهرسازد و گویند پیراهنی که برده و کنیز را با آن برای فروش عرضه کنند. (از اقرب الموارد) ، لفافه ای که می پیچند بر چیز فروختنی. (ناظم الاطباء)
ستور. (منتهی الارب) (آنندراج). چارپا و ستور. (ناظم الاطباء) ، چارپایی که داغ بر پهنای ران داشته باشد. (از اقرب الموارد). بزی که دارای داغ عراض باشد. (ناظم الاطباء) ، داغ پهن بر سرین ستور. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، گوشت نیم پخته. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، کلام غیرمُصَرَّح. خلاف مصرح. ج، معارض، معاریض. (از اقرب الموارد) ، عرضه شده. در برابر نهاده. مواجه ساخته: به صنوف صروف فتن و محن گرفتار و در معرض تفرقه و بوار معرض سیوف آبدار شدند. (جهانگشای جوینی چ قزوینی ج 1 ص 3). و رجوع به تعریض شود
روی برگرداننده از چیزی. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). روی برگرداننده و اعراض کننده و پشت کننده. (ناظم الاطباء) : والذین هم عن اللغو معرضون. (قرآن 3/23). و از اینچه دیدم می ترسیدم، اگرچه از تعرض ما معرض بودند... (کلیله و دمنه چ مینوی ص 196). آنکه معرض را ز زر قارون کند رو بدو آری به طاعت چون کند. مولوی. آفرین ای اوستاد سحرباف که نمودی معرضان را در رصاف. مولوی. ، آنکه پیشتر آید هرکه را که قرض دهد یا روی گرداند از وی که منع کند از قرض گرفتن یا کسی که بی باکانه از هرکس و از هر جانب وام گیرد و ادا نکند. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (آنندراج). آنکه وام گیرد از هرکس که ممکن باشد. (از اقرب الموارد) ، طاء معرضاً حیث شئت، یعنی پاسپر کن هرجا که بخواهی باکی نیست ترا و بتحقیق امکانی و قدرتی داری. (منتهی الارب) (ازناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)