جدول جو
جدول جو

معنی معرس

معرس((مُ عَ رَّ))
محل استراحت مسافران در آخر شب، خانه مسقف زمستانی
تصویری از معرس
تصویر معرس
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با معرس

معرس

معرس
کاروانسرا، خانه زمستانی محل استراحت مسافران در آخر شب، خانه مسقف زمستانی
فرهنگ لغت هوشیار

معرس

معرس
شتربان ماهر در شتربانی که براند وقت نشاط و فرود آید وقت سستی. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، آنکه بسیار ازدواج کند. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

معرس

معرس
فروشندۀ عَرس که شتربچه باشد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ازناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، مسافر و آنکه در آخر شب فرود آید. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تعریس شود
لغت نامه دهخدا

معرس

معرس
مسجد ذی الحلیقه را گویند که در شش میلی مدینه واقع است و آبشخور اهل مدینه می باشد و حضرت رسول نیز بدین مکان آمدوشد داشت. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

معرس

معرس
مُعَرَّس. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به معنی اول مُعَرَّس شود
لغت نامه دهخدا