جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با معذب

معذب

معذب
در شکنجه کشنده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). عذاب کننده: و اذ قالت امه منهم لم تعظون قوما اﷲ مهلکهم او معذبهم عذاباً شدیداً. (قرآن 164/7). وما کان اﷲ لیعذبهم و انت فیهم و ماکان اﷲ معذبهم و هم یستغفرون. (قرآن 33/8) ، بازدارنده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

معذب

معذب
در شکنجه کشیده شده. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج). عذاب شده و شکنجه شده و آزارشده و اذیت کشیده و آزرده شده. (ناظم الاطباء) : ارواح ایشان به حشرات و سباع و بهایم حلول کرده است و بدان سبب معذبند. (جهانگشای جوینی چ قزوینی ج 1 ص 44). و رجوع به تعذیب شود، تنبیه و سیاست شده و عقوبت شده، جفاکشیده و ستم کشیده. (ناظم الاطباء) ، بازداشته شده. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تعذیب شود
لغت نامه دهخدا

معذب

معذب
خرقه ای که زنان به وقت نوحه بر میان بندند. ج، معاذب. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). مِعذَبَه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا