جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با معتز

معتز

معتز
گرامی شمرده شده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از محیطالمحیط). و رجوع به اعتزاز شود
لغت نامه دهخدا

معتل

معتل
در صرف عربی، کلمه ای که دارای حرف عله باشد، بیمار و علیل
معتل
فرهنگ فارسی عمید

مبتز

مبتز
ربوده، چیره زبانزد اختر شناسی سلب شده بقهر ربوده، مبتز چیره بود و بر دو گونه آید: یکی مطلق و این آنست که قویترین کوکبی باشد اندر وقت و بسیارترین شهادتها اندر جای خویش بفلک و ستارگان و حالهایی که از افق اوفتد و دیگر گونه مقید بود و این آنست که هم قوی و خوب حال بود و شهادتهای او بر یک چیزی باشد از آن چیزها که اندر دوازده خانه اند
فرهنگ لغت هوشیار

معوز

معوز
جامه ژنده، شاونی گهواره پوش پارچه ای که بر گهواره افکنند
معوز
فرهنگ لغت هوشیار