معاشقه معاشقه عشقبازی با هم. (ناظم الاطباء). عشقبازی کردن. تصابی. (یادداشت به خطمرحوم دهخدا). و رجوع به مادۀ قبل و ذیل آن شود لغت نامه دهخدا
معاشقه معاشقه تجمش، عشقبازی، عشق ورزی، معاشقت، مغازله، ملاعبه، مهرورزی، عشقبازی کردن، مهر ورزیدن فرهنگ واژه مترادف متضاد
معانقه معانقه با هم گردن مقارن ساختن و با هم بغل گیر شدن، روبوسی یکدیگر و ببغل گیری همدیگر را فرهنگ لغت هوشیار