معنی مطعن - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با مطعن
مطعن
- مطعن
- آسیا نیزه، نیزه زننده نیزه زدن، زخم نیزه، آک (عیب) بسیار طعن زننده بدشمن، جمع مطاعن مطاعین
فرهنگ لغت هوشیار
مطعن
- مطعن
- بسیار نیزه زننده و طعن کننده. ج، مطاعن. (ناظم الاطباء). مطعان. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). و رجوع به همین کلمه شود
لغت نامه دهخدا
مطعون
- مطعون
- کسی که با نیزه مضروب شده، طعنه زده شده، مورد طعن و سرزنش قرارگرفته، سرزنش شده، طاعون زده
فرهنگ فارسی عمید