معنی مطبعه - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با مطبعه
مطبعه
- مطبعه
- چاپخانه تافتگاه چاپخانه: مطبعه بیکار و سرگردان شده روزنامه بی خبر و یلان شده. (بهار)، جمع مطابع
فرهنگ لغت هوشیار
مطبعه
- مطبعه
- شتر مادۀ گرانبار. (منتهی الارب) (آنندراج). ماده شتر گرانبار. (ناظم الاطباء). ماده شتر سنگین از حمل. (از محیط المحیط) ، ماده شتر استوار خلقت از گوشت و پیه. (از معجم متن اللغه). ماده شتر فربه. (از اقرب الموارد) ، خیک پر از طعام. (از اقرب الموارد). خیک پر. (از معجم متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
مطبعه
- مطبعه
- چاپخانه و جایی که در آن نوشتجات را چاپ میکنند. (ناظم الاطباء). دارالطباعه. چاپخانه. چاوخانه. باسمه خانه. ج، مطابع. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
مطبعه
- مطبعه
- دارالطباعه. جائی که در آن کتاب و امثال آن طبع کنند. (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط). مطبعه. و رجوع به همین کلمه شود
لغت نامه دهخدا
مربعه
- مربعه
- مربعه در فارسی مونث مربع بنگرید به مربع مونث مربع: جمع مربعات
فرهنگ لغت هوشیار