جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با مطار

مطار

مطار
پرواز، فرودگاه، چاه فراخدهان پریدن، پرش پرواز: تا اگر مرغ روحم قصد مطار سدره کند قفص کالبدهم در دولت خانه مرو بماند، محل پریدن، توضیح امروزه در عربی بمعنی فرودگاه هواپیمااستعمال شود: مطار بغداد، چاه فراخ دهانه
فرهنگ لغت هوشیار

مطار

مطار
رودباری است نزدیک طایف. (منتهی الارب) : و از آنجا به حصاری رسیدیم که آن را ’مطار’ می گفتند و از طائف تا آنجا دوازده فرسنگ بود. (سفرنامۀ ناصرخسرو چ برلن ص 117)
لغت نامه دهخدا

مطار

مطار
تیزخاطر. فرس مطار، اسب تیزخاطرو چست و چالاک. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، پرانیده شده، شکسته و شکافته. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
لغت نامه دهخدا

مطار

مطار
شتاب و نیک دونده. (منتهی الارب). فرس مطار، اسب تیزرو. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

اطار

اطار
سوفار بن چوبه تیر که در چله کمان گذاشته می شود، چنبر چرخ (لاستیک)، موی زهار، انگور کیسه کرده، چنبر پرویزن (پرویزن هر ابزار سوراخدار که با آن چیزی بیخته شود)، چارچوب، فرآویز (قاب)
فرهنگ لغت هوشیار