جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با مضیع

مضیع

مضیع
تباه کننده تبست تباهیده آسیب یافته تباه کننده، زمانکش سستکار ضایع کرده شده ضایع کننده تباه سازنده، تلف کننده وقت اهمال کار
فرهنگ لغت هوشیار

مضیع

مضیع
ضایع و هلاک کننده. (منتهی الارب). ضایعکننده. (غیاث) (آنندراج). ضایعکننده و هلاک نماینده. (ناظم الاطباء). و رجوع به مضیاع شود، مسرف و مبذر. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

مضیع

مضیع
رجل مضیع، مرد بسیارضیعه. (منتهی الارب). مرد بسیارضیعه، یعنی دارای آب و زمین بسیار، کسی که ضایع میکند و تلف مینماید وآنکه بی بهره میکند و باطل میسازد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا