جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با مضاره

مضاره

مضاره
از ’م ض ر’، مضارهاللبن، آنچه روان باشد از شیر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) : مضاره اللبن یا مضار اللبن، آنچه که از شیر در موقع ترش شدن و صاف شدن روان گردد. (از اقرب الموارد). و رجوع به مضر شود
لغت نامه دهخدا

مضاره

مضاره
از ’ض رر’، یکدیگر را گزند رسانیدن. (زوزنی). یکدیگر گزند کردن. (تاج المصادر بیهقی). گزند رسانیدن یکدیگر را. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). گزند و زیان رسانیدن یکدیگر را. (ناظم الاطباء) ، با یکدیگر خلاف کردن. (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). خلاف کردن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). نزاع و خلاف کردن. (آنندراج) ، بمعنی مضایقه. (زوزنی). با کسی تنگ فراگرفتن کار. (تاج المصادر بیهقی) ، جمع کردن میان دو یا سه زن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

مناره

مناره
جای نور، جای روشنایی
سازه ای بلند و ستون مانند بر بالای مساجد و معابد که از آنجا اذان می گویند، گلدسته
مناره
فرهنگ فارسی عمید