جدول جو
جدول جو

معنی مضادت

مضادت((مُ دَّ))
مخالفت کردن با یکدیگر، ضدیت، خلاف
تصویری از مضادت
تصویر مضادت
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با مضادت

مضادت

مضادت
با هم ضد بودن و با کسی دشمنی کردن. (غیاث). ضدیت و مخالفت. (ناظم الاطباء) : شاهد که با رفیقان آید به جفا کردن آمده است به حکم آنکه از غیرت و مضادت یاران خالی نباشد. (گلستان، کلیات چ مصفا ص 90). تا مضادتی میتوان بود در کمالیت هر دو یا نه. (معیارالصدق از مباحث صرفی و نحوی ص 16)
لغت نامه دهخدا

مرادت

مرادت
سرکش شدن. سرکشی. (یادداشت مؤلف). رجوع به مراده شود
لغت نامه دهخدا

مضاده

مضاده
با یکدیگر ضدکننده، و به این معنی صیغۀ مؤنث اسم فاعل است از باب مفاعله. (غیاث) (آنندراج) ، (اصطلاح ریاضی) عکس تناسب تألیف است. و رجوع به ’ارثماطیقی’ شود
لغت نامه دهخدا

مضاده

مضاده
با هم ضد بودن، در این صورت مصدر است از باب مفاعله. (غیاث) (آنندراج). خلاف کردن با کسی: ضادَّه ُ مضادهً، خلاف کرد با او، و ضاد اﷲ بین الشیئین،قرار داد خدا یکی از آن دو چیز را ضد دیگری. و منه قول علی علیه السلام: بمضادته بین الامور عرف ان لا ضد له. و قوله: ضاد النور بالظلمه، یعنی قرار داد نور راضد تاریکی. (از ناظم الاطباء). و رجوع به مضاد شود
لغت نامه دهخدا