با هم ضد بودن و با کسی دشمنی کردن. (غیاث). ضدیت و مخالفت. (ناظم الاطباء) : شاهد که با رفیقان آید به جفا کردن آمده است به حکم آنکه از غیرت و مضادت یاران خالی نباشد. (گلستان، کلیات چ مصفا ص 90). تا مضادتی میتوان بود در کمالیت هر دو یا نه. (معیارالصدق از مباحث صرفی و نحوی ص 16)
با یکدیگر ضدکننده، و به این معنی صیغۀ مؤنث اسم فاعل است از باب مفاعله. (غیاث) (آنندراج) ، (اصطلاح ریاضی) عکس تناسب تألیف است. و رجوع به ’ارثماطیقی’ شود
با هم ضد بودن، در این صورت مصدر است از باب مفاعله. (غیاث) (آنندراج). خلاف کردن با کسی: ضادَّه ُ مضادهً، خلاف کرد با او، و ضاد اﷲ بین الشیئین،قرار داد خدا یکی از آن دو چیز را ضد دیگری. و منه قول علی علیه السلام: بمضادته بین الامور عرف ان لا ضد له. و قوله: ضاد النور بالظلمه، یعنی قرار داد نور راضد تاریکی. (از ناظم الاطباء). و رجوع به مضاد شود