جدول جو
جدول جو

معنی مصیر

مصیر((مَ))
گردیدن، گشتن، رجوع کردن، بازگشتن، انتقال یافتن، منتهی شدن
تصویری از مصیر
تصویر مصیر
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با مصیر

مصیر

مصیر
دهی است از دهستان موگوئی بخش آخورۀ شهرستان فریدن واقع در 25هزارگزی باختر آخوره با 672 تن جمعیت. آب آن از رودخانه و چشمه و راه آن اتومبیلرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا

مصیر

مصیر
روده. ج، اَمْصِره، مُصْران. جج، مصارین. (بحر الجواهر) (منتهی الارب مادۀ م ص ر). رودگانی. ج، مُصران. (مهذب الاسماء). معی. (بحر الجواهر)
لغت نامه دهخدا

مصیر

مصیر
بازگردیدن کار. (منتهی الارب). صیر. صیروره. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). بازگشتن. (ترجمان القرآن جرجانی ص 89) (آنندراج). رجوع به صیر و صیرورت شود. (غیاث) ، گشتن از حیّز به جنبانیدن. (المصادر زوزنی) ، گشتن. (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی) ، میل کردن به سوی کسی. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

مصیر

مصیر
بازگشت، رجعت، عاقبت امر، پایان کار، فرجام کار، باز گشتن، گردیدن، گشتن، رجوع کردن، منتهی شدن، انتقال یافتن
فرهنگ واژه مترادف متضاد