معنی مصوب
- مصوب((مُ صَ وَّ))
- تصویب شده
واژههای مرتبط با مصوب
مصوب
- مصوب
- برنهاده
مصوب
- مصوب
- آنچه به راستی و درستی آن حکم داده شده، تصویب شده
مصوب
- مصوب
- تصویب شده
مصوب
- مصوب
- کفلیز. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). کفلیزه. کفگیر
مصوب
- مصوب
- نعت مفعولی از تصویب. راستگوی دانسته شده و راستگوی شمرده شده، مصدق. تصویب شده. تأییدشده. آنچه مورد تأیید و موافقت مقام یاهیأت یا گروهی قرار گیرد: قوانین مصوب مجلس شورای ملی. مقررات مصوب انجمن استادان زبان و ادب پارسی
مصوب
- مصوب
- تصویب شده، به تصویب رسیده، قبول شده، پذیرفته شده
مصیب
- مصیب
- آنکه حقیقت امری را دریافته باشد، درستکار
مصوبه
- مصوبه
- برنهاده
اصوب
- اصوب
- نیک تر، صواب تر
