تاشت گشتن تاشتیدن سپرده شدن قطعی شدن ثابت شدن، مقرر شدن مختص گشتن: الب ارسلان. . به ری بر تخت مملکت بنشست وسلیمان برادر را بر کنار گرفته و پادشاهی عراق و خراسان برو مسلم شد
گزیراندن چیزی را مورد تصمیم قرار دادن تصمیمی اتخاذ کردن: خاقان ترک و قیصر روم از خلاف او پرهیز میکردند و دم وفاق او میزدند و رای هندرای بندگی او مصمم میکرد... کسی را وادار بتصمیم گرفتن کردن