جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با مصمت

مصمت

مصمت
چیزی که داخلش پر باشد، زخمی که از اندرون پر شده و دو لب آن به هم آمده باشد، دربسته، دیوار بی درز، اسبی که رنگ های پوستش با هم مخلوط نباشد، جامد از ابریشم خالص و کمرنگ
مصمت
فرهنگ فارسی معین

مصمت

مصمت
مرد بیمار خاموش. (ناظم الاطباء) ، (اصطلاح عروض) شعری یا بیتی را گویند که در عروض آن (یعنی در جزء اخیر مصراع اول آن) قافیه نباشد. (از کشاف اصطلاحات الفنون)
لغت نامه دهخدا

مصمت

مصمت
الف مصمت، هزار کامل و تمام. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). مُصْمَت. (منتهی الارب). رجوع به مصمت شود، خاموش. (ناظم الاطباء). ساکت، خاموش کرده شده. (غیاث) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا