جدول جو
جدول جو

معنی مصطنع

مصطنع((مُ طَ نِ))
نیکی کننده، خوبی کننده، اختیار کننده چیزی برای خود، تهیه کننده طعامی برای انفاق در راه خدا
تصویری از مصطنع
تصویر مصطنع
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با مصطنع

مصطنع

مصطنع
نیکو کار، بر گزیننده نیکی کننده خوبی کننده، اختیار کننده چیزی برای خود، تهیه کننده طعامی برای انفاق در راه خدا
فرهنگ لغت هوشیار

مصطنع

مصطنع
گیرندۀ احسان و انعام، آنکه عطا می کند و احسان می نماید. (ناظم الاطباء). نکویی کننده. (از منتهی الارب) (آنندراج). محسن: هیچ مردم پاکیزه اصل حق نعمت مصطنع و منعم خویش را فراموش نکند. (تاریخ بیهقی) ، دعوت صنعت ساختن کننده. (منتهی الارب). دعوت مصنعه سازنده. (آنندراج) ، برآورنده کاری را از خود، کاری به کسی فرماینده، برگزیننده کسی را. (منتهی الارب) ، اختیارکننده چیزی جهت ذات خاص خویش. (از منتهی الارب) (آنندراج) ، تهیه کننده طعامی برای انفاق در راه خدا. طعام صنیع سازنده. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

مصطنع

مصطنع
پرورده. (یادداشت مؤلف). نواخت یافته. نواخته شده، برگزیده. گزین شده.
- مصطنع گردیدن (گشتن) ، اختیار شدن. گزین گردیدن. گزیده شدن:
هم موسی از دلالت او گشته مصطنع
هم آدم از شفاعت او گشته مجتبی.
خاقانی.
، مولی. ج، مصطنعین. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

مصانع

مصانع
جمع مصنع و مصنعه، آبگیرها کلات ها کاخ ها ده ها کارگاه ها شمر ها جمع مصنع مصنعه: جاهایی که آب باران در آنها جمع شود آبگیرها: ... و اضعاف آن بر عمارت مساجد و معابد و اربطه و مدارس و قناطر ومصانع و مزارات متبرک و بقاع خیر صرف کرده است، دیهها قری، قلعه ها قصرها
فرهنگ لغت هوشیار

مصانع

مصانع
جاهایی که باران در آن جمع شود، آبگیرها، دیه ها، قلعه ها، قصرها
مصانع
فرهنگ فارسی معین

مصانع

مصانع
مصنع ها، جاهایی که آب باران در آن جمع شود مانند حوض ها، آب گیرها، آب انبارها، کارگاه ها، کارخانه ها، جمعِ واژۀ مصنع
مصانع
فرهنگ فارسی عمید

مصانع

مصانع
کسی که آسان فرامی گیرد کاری را و چیزی را. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

مصانع

مصانع
جَمعِ واژۀ مصنع و مَصْنَعه. (از منتهی الارب) (ترجمان القرآن جرجانی). جاها که آب باران در آن جمع شود. غدیرها و آبگیرهای طبیعی:
سل المصانع رکباً تهیم فی الفلوات ِ
تو قدر آب چه دانی که در کنار فراتی ؟
سعدی.
، آبگیرها و آبدانهای ساخته شده به دست: چون راه آب بگشایند آب دریا در حوضها و مصانع رود. (سفرنامۀ ناصرخسرو چ 3 دبیرسیاقی ص 65). آب چاه های مکه همه شور و تلخ باشد اما حوضها و مصانع بزرگ بسیار کرده اند... و آن وقت به آب باران که از دره ها فرو می آید پر می کرده اند. (سفرنامه ایضاً ص 122). اضعاف آن بر عمارت و مساجد و معابد و اربطه و مدارس و قناطر و مصانع... صرف کرده است. (المعجم ص 12) ، قریه ها و کوشکها و قلعه ها. قوله تعالی: تتخذون مصانع لعلکم تخلدون. (ناظم الاطباء). رجوع به مصنع و مصنعه شود
لغت نامه دهخدا