داماد شدن شوهر دختر یا خواهر کسی گردیدن، باکسی خویشی کردن بوسیله زن دادن و زن گرفتن، دامادی: ایلگ خان از سلجوقیان خایف شده بود پیش محمود بحکم مصاهرت و مصادقت که از جانبین سلسله و داد و اتحاد منعقد بودکسی فرستاد، رابطه و علاقه ایست که میان زن وشوی واقرباء یکدیگر ایجاد میشود که موجب حرمت نکاح عده ای میگردد مثلا زن هر یک از پدر وپسر بر دیگری حرام میشود و مادر زن یا دختر زنی که موطوئه باشند بر شخص حرام میگردند
مصاهره. داماد کردن و خسر کردن، و این از هردو جهت باشد. (غیاث). دامادی کردن. خسری کردن. (یادداشت مؤلف). نسبتی است که به توسط نکاح پیدا شود. (قاموس کتاب مقدس). دامادی. (ناظم الاطباء). ختونت. ختون. خویشی سببی. وصلت. پیوند. خسرگانی. خسری. دامادپدرزنی. دامادی. (یادداشت مؤلف)، به نکاح با کسی خویشی کردن. (یادداشت مؤلف). با کسی به نکاح وصلت کردن. (المصادر زوزنی). رابطه که بوسیلۀ ازدواج بین زوج و زوجه و خویشان هر یک از آنها ایجاد شود: مدتی او را و لشکر او را مواجب و اخراجات و علوفات مهیا داشتند و با وی اتصال مصاهرت ساختند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 93). میان هر دو مملکت معاقد مشابکت و مصاهرت مستمر گشت. (ترجمه تاریخ یمینی ص 277). ملک نوح... به مواصلت و مصاهرت اینجانب رغبت فرماید. (ترجمه تاریخ یمینی). سلطان می خواست این موالات به مجاهرت رسد و این مصافات به مصاهرت پیوندد. (ترجمه تارخ یمینی ص 388). مسلم از مصاهرت معز و مواصلت او بر استعفا بود و او را نمی شناخت. (ترجمه تاریخ یمینی ص 401). به یمن مظاهرت و مصاهرت و معاضدت رای و رویت او مزاحمان و منازعان ملک را جواب باز داد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 11). و رجوع به مصاهره شود