جدول جو
جدول جو

معنی مصانع

مصانع((مَ نِ))
جاهایی که باران در آن جمع شود، آبگیرها، دیه ها، قلعه ها، قصرها
تصویری از مصانع
تصویر مصانع
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با مصانع

مصانع

مصانع
جمع مصنع و مصنعه، آبگیرها کلات ها کاخ ها ده ها کارگاه ها شمر ها جمع مصنع مصنعه: جاهایی که آب باران در آنها جمع شود آبگیرها: ... و اضعاف آن بر عمارت مساجد و معابد و اربطه و مدارس و قناطر ومصانع و مزارات متبرک و بقاع خیر صرف کرده است، دیهها قری، قلعه ها قصرها
فرهنگ لغت هوشیار

مصانع

مصانع
مصنع ها، جاهایی که آب باران در آن جمع شود مانند حوض ها، آب گیرها، آب انبارها، کارگاه ها، کارخانه ها، جمعِ واژۀ مصنع
مصانع
فرهنگ فارسی عمید

مصانع

مصانع
کسی که آسان فرامی گیرد کاری را و چیزی را. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

مصانع

مصانع
جَمعِ واژۀ مصنع و مَصْنَعه. (از منتهی الارب) (ترجمان القرآن جرجانی). جاها که آب باران در آن جمع شود. غدیرها و آبگیرهای طبیعی:
سل المصانع رکباً تهیم فی الفلوات ِ
تو قدر آب چه دانی که در کنار فراتی ؟
سعدی.
، آبگیرها و آبدانهای ساخته شده به دست: چون راه آب بگشایند آب دریا در حوضها و مصانع رود. (سفرنامۀ ناصرخسرو چ 3 دبیرسیاقی ص 65). آب چاه های مکه همه شور و تلخ باشد اما حوضها و مصانع بزرگ بسیار کرده اند... و آن وقت به آب باران که از دره ها فرو می آید پر می کرده اند. (سفرنامه ایضاً ص 122). اضعاف آن بر عمارت و مساجد و معابد و اربطه و مدارس و قناطر و مصانع... صرف کرده است. (المعجم ص 12) ، قریه ها و کوشکها و قلعه ها. قوله تعالی: تتخذون مصانع لعلکم تخلدون. (ناظم الاطباء). رجوع به مصنع و مصنعه شود
لغت نامه دهخدا

موانع

موانع
مانع ها، باز دارنده ها، جلوگیری کننده ها، کنایه از مشکل ها، معضل ها، جمعِ واژۀ مانع
موانع
فرهنگ فارسی عمید

مصطنع

مصطنع
نیکو کار، بر گزیننده نیکی کننده خوبی کننده، اختیار کننده چیزی برای خود، تهیه کننده طعامی برای انفاق در راه خدا
فرهنگ لغت هوشیار