معنی مصاف دادن - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با مصاف دادن
مصاف دادن
- مصاف دادن
- جنگیدن جنگیدن محاربه کردن: و آنچه هیچ پادشاه را میسر نشد از مصاف دادن وکشتن او را میسر ببود
فرهنگ لغت هوشیار
انصاف دادن
- انصاف دادن
- به یک چشم نگریستن برابر گرفتن عدالت کردن داد دادن احقاق حق کردن
فرهنگ لغت هوشیار
مثال دادن
- مثال دادن
- فرمان دادن فرمان دادن: گر مثالم دهد بمعذوری تا بخانه شوم بدستوری... (نظامی. گنجینه گنجوی)
فرهنگ لغت هوشیار
مصاف کردن
- مصاف کردن
- جنگیدن جنگیدن محاربه کردن: پس بر آن قرار گرفت که مصاف کنند و تاش گرگ پیر بود و چهل سال سپهسالاری کرده بود
فرهنگ لغت هوشیار