جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با مصادمت

مصادمت

مصادمت
مصادمه. صدمه و آسیب رسانی به یکدیگر، به هم زدگی. تصادم. برخورد. کوفتگی، هجوم مبارزان. (از ناظم الاطباء). با یکدیگر برخورد کردن. به هم صدمه زدن
لغت نامه دهخدا

مصادمه

مصادمه
مصادمه و مصادمت در فارسی: به هم زدن به همم خوردن کوست همکوبش هماسیبی با یکدیگر برخورد کردن بهم صدمه زدن، برخورد تصادم، جمع مصادمات
فرهنگ لغت هوشیار

مصادمات

مصادمات
جمع مصادمه، به هم زدن ها، به هم خوردن ها،کوست ها، همکوبی ها
مصادمات
فرهنگ لغت هوشیار

مصادقت

مصادقت
مصادقه: ایلگ خان از سلجوقیان خایف شده بود پیش محمود بحکم مصاهرت و مصادقت که از جانبین سلسله وداد و اتحاد منعقد بود کسی فرستاد
فرهنگ لغت هوشیار

مصادرت

مصادرت
تاوان گرفتن جریمه کردن، خون کسی را بمال او فروختن، مطالبه کردن مواخذه کردن، تاوان گیری اخذ جریمه: جمله شهر در فرمان تست مصادره و مطالبه شهر بخواست تو می باشد نه بنیک و نه ببد از تو باز خواستی نکرده ایم، مواخذه بازخواست باز گیری، عبارت از مبدا تصدیقی خاصی است که بینه الثبوت باشد بنفسه ومتعلم از معلم با شک وعناد و انکار میگیرد و وجه تسمیه آن به مصادره از آن جهت است که منشا صدور و اثبات مسایل است. یا مصادره به (بر) مطلوب. عبارت از قرار دادن مدعی است عین دلیل یعنی دلیل را مدعی قرار دادن
فرهنگ لغت هوشیار