جَمعِ واژۀ مصحف (م َ / م ِ / م ُ ح َ) . (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). به معنی کراسه ها. جَمعِ واژۀ مُصْحَف. (آنندراج) (غیاث) (دهار). کتابها و کراسه ها، قرآنها: پر طاوس در اوراق مصاحف دیدم گفتم این منزلت ازقدر تو می بینم بیش. سعدی (گلستان). و رجوع به مصحف شود
بهر جزیده بنگرید به زحاف، کارزار دیده، جمع مزحف، غیژگاهان خزیدن جای ها مقاتله شده (تاج العروس)، بحر یار کنی که در آن حرفی کم یا زیاده شده باشد مانند: مفاعلن از مفاعیلن و فاعلان از فاعلن: درذکر بحور قدیم و حدیث و نقش دائر و تقطیع ابیات سالم و مزاحف آن. توضیح برای فرق آن با منزحف