جدول جو
جدول جو

معنی مشی

مشی((مَ))
راه رفتن، روش، رفتار، خط مشی، راهی که در پیش دارند، خط سیر، روش شخصی در زندگی، طریقه
تصویری از مشی
تصویر مشی
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با مشی

مشی

مشی
داروی مسهل. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).
- دواء مشی، کارکن. مسهل
لغت نامه دهخدا

مشی

مشی
تدبیر، راه، رفتار، روال، روش، سیاست، شیوه، طریقه، رفتن، راه رفتن، ره نوردی، راه پیمایی، مسیر، خطسیر
فرهنگ واژه مترادف متضاد