جدول جو
جدول جو

معنی مشکمالی

مشکمالی((مُ))
بیست و چهارمین و به روایتی سیزدهمین لحن از سی لحن باربد
تصویری از مشکمالی
تصویر مشکمالی
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با مشکمالی

مشکمالی

مشکمالی
نام لحنی است از مصنفات باربد. (جهانگیری) (انجمن آرا) (آنندراج). نام لحن بیست و چهارم است از سی لحن باربد. (برهان) (ناظم الاطباء). لحنی است از سی لحن باربد. (فرهنگ رشیدی). نام لحنی از موسیقی. (یادداشت مؤلف). در صورت الحان باربدی که نظامی گنجوی در خسرو و شیرین آورده نام لحن سیزدهم است. (حاشیۀ برهان چ معین) :
چوبر مشکویه کردی مشک مالی
همه مشکو شدی پر مشک حالی.
نظامی (از یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

مشک مالی

مشک مالی
عمل مالیدن مشک
مشک مالی کردن بر کاری: کنایه از انجام دادن کاری (مانند نواختن موسیقی) به بهترین شکل، برای مِثال چو بر مشکویه کردی مشک مالی / همه مشکو شدی پر مشک حالی (نظامی۲ - ۲۰۳)
مشک مالی
فرهنگ فارسی عمید

مشتمالی

مشتمالی
دلاکی کردن، یعنی مالیدن اندام به مشت و آن را به زبان هندی چپی گویند. (آنندراج) :
سالکان از سر لگدکوب حوادث میشوند
ماندگان راه را از مشتمالی چاره نیست.
محمدسعید اشرف (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

خشکسالی

خشکسالی
حالت خشکسال بودن. قحطی. بوضع خشکسال بودن. مجاعه. جدب. (یادداشت بخط مؤلف) ، بی بارانی. بدون بارندگی. (یادداشت بخط مؤلف) : خشکسالی معروف است حالت قبیح و ناپسندی است که آب و هوای فلسطین طبعاً اسباب آن میشد چه که در آنجا از ماه مه الی سپتامبر باران نمیبارد و در مدت ماههای تابستان زمین می خشکد و شکافها و ترکهای عظیمه پیدا می کند. (قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا

مشتمالچی

مشتمالچی
آن که در حمام مشتمال دهد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کسی که شغل وی مشتمال دادن کسان در حمام و زورخانه و دیگر جای باشد
لغت نامه دهخدا

مشکباری

مشکباری
مشک افشانی:
که گرچه نیابد ریاحین شکفته
نماند صبا عادت مشکباری.
رضی نیشابوری
لغت نامه دهخدا