معنی مشائین - فرهنگ فارسی معین
معنی مشائین
- مشائین((مَ شّ))
- جمع مشاء. در فلسفه به پیروان ارسطو گفته می شود
تصویر مشائین
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با مشائین
مشائین
- مشائین
- جمع مشا، گامبرداران (اندیشه های فلسفی ایران) سخن چینان جمع مشا در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) پیروان حکمت مشا
فرهنگ لغت هوشیار
مشائیم
- مشائیم
- مشئوم ها، نامبارک ها، بدیمن ها، بدشگون ها، جمعِ واژۀ مشئوم
فرهنگ فارسی عمید
مشائون
- مشائون
- جمع مشا، سخن چینان گامبرداران جمع مشا در حالت رفعی (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) پیروان حکمت مشا
فرهنگ لغت هوشیار
مشاقین
- مشاقین
- جمع مشاق، ورزندگان آموزندگان رنجبران کافگران جمع مشاق در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
مشائیه
- مشائیه
- خواستن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). شاء شیئاً و مشاءه و مشائیه. (ناظم الاطباء). و رجوع به شی ٔ و مشاءه شود
لغت نامه دهخدا
مشائیم
- مشائیم
- جَمعِ واژۀ مَشؤوم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). به معنی مرد بدفال. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
مشائیط
- مشائیط
- جَمعِ واژۀ مشیاط. (منتهی الارب). رجوع به مِشیاط شود
لغت نامه دهخدا
مشادین
- مشادین
- مشادن. جَمعِ واژۀ مُشدِن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). و رجوع به مشدن شود
لغت نامه دهخدا