جدول جو
جدول جو

معنی مشاع

مشاع((مُ))
ملک یا خانه ای که میان چند نفر مشترک باشد و سهم جداگانه هر یک معین نشده باشد
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با مشاع

مشاع

مشاع
بخش ناکرده، غیرمفروز، مقابلِ مفروز، در علم حقوق ویژگی ملکی که مشترک بین دو یا چند نفر باشد و قسمت هر یک مفروز و محدود نشده باشد
مشاع
فرهنگ فارسی عمید

مشاع

مشاع
دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان دماوند که 510 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا

مشاع

مشاع
بخش ناکرده: سهم مشاع، بهرۀ بخش ناکرده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). مشترک و تقسیم ناکرده شده. و اکثر استعمال آن در زمین است، چنانکه در مدار نوشته که مشاع، زمین مشترک که قسمت کرده شده نباشد. (غیاث) (آنندراج). بخش ناکرده. قسمت نشده. جدانشده از حصۀ دیگری یا دیگران، مقابل مفروز. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
مشاع آمد میان عیسی و من گلشن وحدت
به جان آن نیمه بخریدم هم از عیسی به ارزانی.
خاقانی.
، (اصطلاح حقوق) مالی است که مشترک بین دو یا چند نفر باشد و سهم آنها را در خارج نتوان تمیز داد، مانند خانه ای که بطور ارث به دو برادر میرسد که هر یک از آنها مالک نصف مشاع خانه هستند. (فرهنگ حقوقی تألیف جعفری لنگرودی) ، آشکارا و فاش کرده شده. (غیاث) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

مشمع

مشمع
شمع آلود، موم آلوده، پارچه یا چیز دیگر که با شمع یا موم آلوده شده باشد
مشمع
فرهنگ فارسی عمید