جدول جو
جدول جو

معنی مسواک

مسواک((مِ))
ابزاری که با آن دندان ها را می شویند، جمع مساویک
تصویری از مسواک
تصویر مسواک
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با مسواک

مسواک

مسواک
وسیله ای با الیاف انعطاف پذیر در یک سر آن، برای تمیز کردن دندان ها
مسواک
فرهنگ فارسی عمید

مسواک

مسواک
چوب دندان، دندان مال چوچ (مخزن الادویه) روفان آلتی که بوسیله آن دندانها را پاک کنند خواه از چوب باشد یا موی جانوران و غیره برس
فرهنگ لغت هوشیار

مسواک

مسواک
چوب دندان مال. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). چوبی است از درخت اراک که بدان دندان را مالش دهند. (از اقرب الموارد). سواک. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (دهار). خَمط. چوب درخت مسواک. چوب اراکه. درخت مسواک. اِسحَل. بشامه. دندان خاره. چوج. دندان مال. شذا. اراک. (یادداشت مرحوم دهخدا). ج، مَساویک، ابزاری که بوسیلۀ آن دندانها را پاک کنند، خواه از چوب باشد یا از موی و جز آن. (ناظم الاطباء). برس دندان. دندان شوی. دندان پاک کن. دندان سای. دندان زدا. دندانشویه. غرواشه:
یکی بدید به کوی اوفتاده مسواکش
ربود تا بردش باز جای وباز کده
یکی بگفت نه مسواک خواجه گنده شده ست
که این سگالۀ گوه سگ است خشک شده.
عمارۀ مروزی.
نه مسواک در روزه گفتی خطاست
بنی آدم مرده خوردن رواست.
سعدی (بوستان).
چو بادبیزن و مسواک داشت حکم علم
بشد سجادۀ زردک به مرشدی اشهر.
نظام قاری (دیوان البسه ص 16).
پاک کن از غیبت مردم دهان خویش را
ای که از مسواک هر دم میکنی دندان سفید.
صائب.
به آزادی دهان پاک قاسم کی سخن گوید
ز چوب سرو بتراشی اگر مسواک قاسم را.
ملا قاسم مشهدی (از آنندراج).
- مسواک بر سر دستار زدن، نشانۀ رعایت مستحبات کردن و تظاهر به زهد و تقوی:
زاهد شده در پردۀ پندار و دگر هیچ
مسواک زده بر سر دستار و دگر هیچ.
باقر کاشی (از آنندراج).
- مسواک به دندان مالیدن، مالیدن چوب مسواک (چوب اراک) به دندان ها. مسواک کردن. رجوع به مسواک کردن شود.
- مسواک زدن، دندانها را با مسواک تمیز کردن. مالیدن مسواک به دندان. مسواک کردن.
- مسواک کردن، پاک کردن دندانها را با مسواک. (ناظم الاطباء). مسواک زدن. تَسَوﱡک. استیاک. (دهار)
لغت نامه دهخدا

مسوار

مسوار
مس مانند، فلزی مخلوط است. قسمت عمده آنرا مس تشکیل میدهد که با فلزی دیگر آمیخته. رنگ آن برنگ طلاست و کمتر زنگ آن برنگ طلاست وکمتر زنگ میزند و تیره میشود. در قدیم سماورهای عالی را از ورشو یا مسوار می ساختند: سماورهای مسوار را که کرایه کرده بودند آتش انداختند
فرهنگ لغت هوشیار