معنی مسن - فرهنگ فارسی معین
معنی مسن
- مسن((مِ سَ نّ))
- فسان، آنچه با آن کارد و مانند آن را تیز کنند
تصویر مسن
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با مسن
مسن
- مسن
- سُوهان، سنگی که برای تیز کردن کارد یا شمشیر و مانند آن به کار می رود، فَسان، فَسَن، سان، سان ساو، سَنگ ساو، سامیز
فرهنگ فارسی عمید