بر گرفته فارسی گویان از مسمن چرباک رسمالخطی از مسمی، نوعی غذا که با گوشت (گوسفند یا مرغ) وبادنجان و غیره پزند و آن اقسامی داردمانند مسمای بادنجان مسمای بره مسمای ماهی
رسم الخطی از مسمی. نامیده شده. خوانده شده. ملقب. (ناظم الاطباء) : آسمان در حرم کعبه کبوتردار است که ز امنش به در کعبه مسما بینند. خاقانی (دیوان چ هند ص 20). و رجوع به مسمی شود
نوعی غذا که باگوشت و بادنجان و جز آن تعبیه کنند. و آن اقسامی دارد مانند مسمای بادنجان، مسمای کدو و غیره. این کلمه فارسی است و چنانکه بعضی گمان برده اند، تصحیف و تحریف مسمّن عربی نیست. (یادداشت مرحوم دهخدا). نوعی ازخورش که با پلاو (پلو) خورند. (ناظم الاطباء). نظیر: مسمای آلو. مسمای بادنجان. مسمای جوجه. مسمای کدو
نامهای آفریدگار جل جلاله، جمع اسم، نام ها، دانش ها نام نهادن نامگذاری روانه کردن، جمع اسم. نامها، جمع آن اسامی، معارف حقایق علوم. یا اسما اعلام. یا اسما حسنی. اهم نامهای الهی که تعداد آنها را نود و نه دانسته اند. یا اسما خاص