جدول جو
جدول جو

معنی مسقطی

مسقطی((مَ قَ))
نوعی شیرینی شبیه ژله که از نشاسته وشکر و مواد معطر می سازند
تصویری از مسقطی
تصویر مسقطی
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با مسقطی

مسقطی

مسقطی
نوعی شیرینی که از شکر، نشاسته، گلاب، آب و روغن تهیه می شود
مسقطی
فرهنگ فارسی عمید

مسقطی

مسقطی
نام گونه ای شیرینی ایرانی از نشاسته و گلاب مسکتی نوعی شیرینی طرز تهیه: پنج سیر نشاسته گل را باآب سرد و گلاب خیسانده و خمیر کرده بصورت ماست در آورده و دو سه روز بحال خود میگذارند
فرهنگ لغت هوشیار

مسقطی

مسقطی
منسوب به مسقط. از مسقط. رجوع به مسقط شود، حلوای مسقطی، نوعی حلوا (شیرینی) از نشاسته و بادام، و اصل آن مسخته است و عرب مشاش گوید. (یادداشت مرحوم دهخدا) ، نوعی شیرینی از نشاسته و هل که به شکل لوزی برند و زفت تر از راحهالحلقوم است. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا

مسقوی

مسقوی
کشت آب خورده و کشت آبی، خلاف عدی. کشت دشتی که از باران آب خورد. (منتهی الارب). در مقابل مظمأی که آسمان آن را آبیاری می کند. (از اقرب الموارد). کشت بر آب رود و کاریز. (مهذب الاسماء). کشت که آب رود و چشمه خورد. مسقاوی. مسقی. آبی. مقابل دیم و دیمی و مظمی. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا

مسقطه

مسقطه
تأنیث مسقط. رجوع به مُسقط شود.
- مسقطهالاحبال، داهیه و گرفتاری عظیم و بزرگ. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

مسقطه

مسقطه
تمامی ریگ توده و جایی که ریگ تنک گردیده و منقطع شود. (منتهی الارب) ، سبب افتادن و سقوط کردن: هذا مسقطه له من أعین الناس، این است سبب افتادن وی از چشم مردم. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

متقطی

متقطی
از ’ق طو’، درنگ و تأخیر نماینده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، (از ’ق طی’) دول پرآبی که آهسته و اندک اندک از چاه برآید. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به تقطی شود
لغت نامه دهخدا