نعت فاعلی از اسداد. راستکار و صواب گفتار. (منتهی الارب). و رجوع به اسداد شود، کسی که به سداد و قصد و هدف دست می یابد یا آن را طلب می کند. (از اقرب الموارد) ، مستقیم. (از اقرب الموارد)
درز و شکاف و سوراخ. (ناظم الاطباء) ، سدَّ مسدَّه، قائم مقام آن گشت و در جای آن نشست. (از اقرب الموارد) : فقال للاحنف اًن ولیت أحداً من أهل بیتک لم تجد من یعدل عدل عبیداﷲ و لایسد مسده. (ابن خلکان چ فرهاد میرزا ص 252 س 12)
تیر چرخ سیاه آهنین. (منتهی الارب). محور از آهن. (از اقرب الموارد) ، ’مرود’ و چرخ آهنین که چرخ چاه بر آن می گردد. (از اقرب الموارد) ، رسن از پوست خرما یا از پوست درخت مقل یا از پوست هر چیزی، و یا رسن از لیف سخت تافته و محکم. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). ریشه درخت و ریسمان لیف خرما و ریسمان پشم اشتر. (غیاث). رسن تافته. (مهذب الاسماء). لیف سخت تافته. (ترجمان القرآن). لیف نارجیل. (تذکرۀ داود ضریر انطاکی). ج، مِساد و اَمساد. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) : و امرأته حمّاله الحطب، فی جیدها حبل من مسد. (قرآن 4/111 و 5). می کشاندشان بسوی نیک و بد گفت حق فی جیدها حبل المسد. مولوی (مثنوی). پیش از این کایام پیری دررسد گردنت بندد به حبل من مسد. مولوی (مثنوی). گفت یارب بیش از این خواهم مدد تا ببندمشان به حبل من مسد. مولوی (مثنوی)