جدول جو
جدول جو

معنی مستفرنگ

مستفرنگ((مُ تَ رَ))
کسی که در پوشیدن لباس و آداب و عادات شیوه فرنگیان را تقلید کند
تصویری از مستفرنگ
تصویر مستفرنگ
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با مستفرنگ

مستفرنگ

مستفرنگ
از ساخته های فارسی گویان به روش تازی فر نگزده فرنگیدوست کسی که در پوشیدن لباس و آداب و عادات شیوه فرنگیان را تقلید کند. توضیح کلمه ای غلط است که بسیاق عربی ساخته اند
فرهنگ لغت هوشیار

مستفرنگ

مستفرنگ
نعت مفعولی برساخته از کلمه ’فرنگ’. منحوت از فرنگ و فرنگی. فرنگی مآب. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا

ماتورنگ

ماتورنگ
مارمولَک، گروهی از جانوران خزنده چابک و شبیه سوسمار با بدن فلس دار و دُمِ بلند که قادرند دُم ازدست رفتۀ خود را ترمیم کنند، چَلپاسه، کَرباسه، باشو، کَربَش، کَربَشه، کَرفَش، کَرپوک، کَرباشه، کَرباشو، کَلباسو
ماتورنگ
فرهنگ فارسی عمید

ماتورنگ

ماتورنگ
بمعنی سوسمار است و آن جانوری باشد که شافعی مذهبان خورند و عربان ضب خوانند، به موش خرما شباهتی دارد لیکن ازو بزرگتر است. پیه او را زنان به جهت فربه شدن خورند. (برهان). ماترنگ. (آنندراج). سوسمار که بتازی ضب گویند. (ناظم الاطباء). رجوع به سوسمار و ماترنگ و چلپاسه و سام ابرص شود
لغت نامه دهخدا

مستفرمه

مستفرمه
زن تنگ کرده شرم به دارو. (از منتهی الارب). زن که داروهای عفص به کار برد: کتب عبدالملک الی الحجاج: یا ابن المستفرمه بعجم الزبیب !
لغت نامه دهخدا

مستفرغه

مستفرغه
تأنیث مستفرغ. رجوع به مستفرغ شود، ناقۀ بسیارشیر، اسب تیزرو که از تک و دو خود چیزی باقی نگذاشته باشد. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا