جدول جو
جدول جو

معنی مستعقب

مستعقب((مُ تَ قِ))
لغزش جوینده، عوض گیرنده
تصویری از مستعقب
تصویر مستعقب
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با مستعقب

مستعقب

مستعقب
لغزشجوی، ور تنیتار (عوض گیرنده)، شکوخه خواهنده (شکوخ لغزش) لغزش جوینده، عوض گیرنده، جمع مستعقبین
فرهنگ لغت هوشیار

مستعقب

مستعقب
نعت فاعلی از استعقاب. عورت و شکوخه خواهنده از کسی. (منتهی الارب). عورت یالغزش کسی را خواهنده. (اقرب الموارد) ، پیروی کننده. (ناظم الاطباء). رجوع به استعقاب شود
پیرو. دنبال کننده: هر آنچه بغایت رسد ناچار نهایت مستعقب آن شود. (مرزبان نامه). شدت مستلزم فرج است و عسر مستعقب یسر. (تجارب السلف)
لغت نامه دهخدا

مستعقب

مستعقب
نعت مفعولی ازاستعقاب. کسی یا چیزی که پیروی شده باشد. (ناظم الاطباء). دنبال شده. بدنبال شده. رجوع به استعقاب شود
لغت نامه دهخدا

مستعرب

مستعرب
کسی که از اَعراب تقلید می کند، عجم داخل شده در میان اعراب
مستعرب
فرهنگ فارسی عمید

مستعرب

مستعرب
گشن خواهنده، دشنامگوی، سخن زشت آورنده عجمی که داخل عرب شود، عجمی که تقلیدعرب کند عرب نما، سخن زشت عربی آورنده، جمع مستعربین
فرهنگ لغت هوشیار

مستعذب

مستعذب
گوارا، خوشایند گوارا جوی، گوارا خواه گوارا و شیرین یافته گوارا شده، مطبوع خوشایند: و از قصاید و مقطعات درست ترکیب... از دواوین مشهورمعروف واشعارمستعذب مستحسن درفنون مختلف و انواع متفرق طرفی تمام یاد گیرد... . آب شیرین و گوارا یابنده (خواهنده نوشاننده)، جمع مستعذبین
فرهنگ لغت هوشیار