جدول جو
جدول جو

معنی مستدل

مستدل((مُ تَ دِ لّ))
دلیل جوینده، طلب برهان کننده
تصویری از مستدل
تصویر مستدل
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با مستدل

مستدل

مستدل
نعت فاعلی از استدلال. طلب دلیل کننده. (غیاث) (آنندراج). استدلال کننده. دلیل جوینده. برهان خواه. رجوع به استدلال شود
لغت نامه دهخدا

مستدل

مستدل
نعت مفعولی از استدلال. اثبات کرده شده با دلیل و برهان. (ناظم الاطباء) :
گل علم اعتقاد خاقانی است
خارش از جهل مستدل منهید.
خاقانی.
و رجوع به استدلال شود
لغت نامه دهخدا