جدول جو
جدول جو

معنی مستخدم

مستخدم((مُ تَ دِ))
خدمت کننده، مجازاً، کارمند
تصویری از مستخدم
تصویر مستخدم
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با مستخدم

مستخدم

مستخدم
خدمتگزار، کسی که از او در برابر حقوق مشخص خدمت می خواهند
مستخدم
فرهنگ فارسی عمید

مستخدم

مستخدم
خدمت خواهنده، به خادمی گیرنده و کسی را بخدمت وادار کننده
مستخدم
فرهنگ لغت هوشیار

مستخدم

مستخدم
خدمت خواهنده. (غیاث) (آنندراج). به خادمی گیرنده و کسی را به خدمت وادارکننده. (اقرب الموارد). رجوع به استخدام شود
لغت نامه دهخدا

مستخدم

مستخدم
کسی که از او خدمت خواهند. (غیاث) (آنندراج). کسی که دیگری او را به خدمت گرفته باشد. (اقرب الموارد). اجیر و آنکه مزد و اجرت می گیرد برای کار کردن و خدمت نمودن. (ناظم الاطباء). رجوع به استخدام شود، خدمتگزار. (لغات فرهنگستان). نوکر و خدمتکار. (ناظم الاطباء). خادم. چاکر. آدم، کارمند. کسی که در دستگاه دولت یا دستگاههای خصوصی حقوق بگیر است: همه را آزاد و مطلق گردانید و در زمرۀ مستخدمان دولت به دربار هند فرستاد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 406).
- مستخدم حکمی، صنفی از مستخدمین غیررسمی هستند که بموجب حکم وزارتی بدون تعیین مدت استخدام می شوند. نه بموجب قرارداد برای مدت معین. و نه بطور روزمزد. (از فرهنگ حقوقی).
- مستخدم رسمی، در اصطلاح حقوق اداری، کسی است که بطور ثابت در یکی از ادارات عمومی مشغول خدمت باشد و آنان را از این جهت رسمی یا قانونی می گویند که ترتیب استخدام و حقوق وظایف و مزایای آنها بموجب قانون و آئین نامه های دولتی مقرر شده است و قوانین استخدامی و بازنشستگی بر آنان شمول دارد و اشتغال به خدمت عمومی شغل و کار ثابت آنها است بطوری که عادهً نه این مستخدمین می توانند هر وقت که مایل باشند از خدمت دولت خارج گردند و نه دولت می تواند بدون موجبات قانونی به خدمت آنها خاتمه دهد. (ازفرهنگ حقوقی).
- مستخدم روزمزد، صنفی از مستخدمین غیررسمی هستند که مدت خدمت آنها یک یا چند روز معین و اجرت آنها هم روزانه است. (از فرهنگ حقوقی).
- مستخدم غیررسمی، مستخدمینی را گویند که اولاً خدمت دولت، شغل و کار ثابت آنها نیست، ثانیاً از این خدمت برای آنها وضع حقوقی ثابتی ایجاد نمی شود، و از حقوق و ترفیعات و تقاعد و مزایای قانونی دیگر مستخدمین رسمی استفاده نمی کنند ولی از لحاظ انتظامات داخلی ادارات و مشمولیت قوانین جزائی مربوط به مستخدمین تابع قواعد عمومی هستند. مهمترین این مستخدمان عبارتند از: مستخدمین قراردادی، مستخدمین روزمزد، مستخدمین حکمی، مستخدمین غیردولتی (مانند نمایندگان مجلس و نمایندگان انجمنهای شهرداری وغیره). (از فرهنگ حقوقی).
- مستخدم قراردادی، صنفی از مستخدمین غیررسمی هستند که بموجب قرارداد مخصوص برای مدت معین در ادارات عمومی استخدام می شوند. (از فرهنگ حقوقی).
، در اصطلاح تصوف، کسی که خدمت او به مردم از جهت جلب مردم و بدست آوردن مقام و جاه باشد و تمام کارهای او برای حظ نفس باشد. (از فرهنگ مصطلحات عرفا از مصباح الهدایه)
لغت نامه دهخدا

مستخدم

مستخدم
اداری، عضو، کادر، کارمند، مامور، بنده، چاکر، خادم، خدمتکار، غلام، گماشته، نوکر
متضاد: رئیس، کارفرما
فرهنگ واژه مترادف متضاد

مستخدمه

مستخدمه
مستخدمه در فارسی مونث مستخدم: زاور پرستار پیشیار مونث مستخدم جمع مستخدمات. مونث مستخدم جمع مستخدمات
فرهنگ لغت هوشیار

مستقدم

مستقدم
نعت فاعلی از استقدام. پیش درآینده. (از منتهی الارب). متقدم و پیش رونده بر قوم. (از اقرب الموارد). پیشرو، در پیش شدن خواهنده. (از منتهی الارب) ، دلیر و دلاور. (ناظم الاطباء). آنکه قدوم و شجاع باشد. (از اقرب الموارد). رجوع به استقدام شود
لغت نامه دهخدا

مستدم

مستدم
مستدمی. نعت فاعلی از استدماء. رجوع به مستدمی و استدماء شود
لغت نامه دهخدا