معنی مساومت
مساومت
((مُ وَ مَ))
بها کردن متاع
تصویر مساومت
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با مساومت
مساومت
مساومت
بها کردن متاع
فرهنگ لغت هوشیار
مساومت
مساومت
بهای کالایی را پرسیدن و در قیمت آن با هم گفتگو کردن، چانه زدن
فرهنگ فارسی عمید
مساومت
مساومت
بها کردن متاع. مساومه. رجوع به مساومه شود
لغت نامه دهخدا
مساوات
مساوات
برابری
فرهنگ واژه فارسی سره
مقاومت
مقاومت
پایداری، ایستادگی، ایستاده گری
فرهنگ واژه فارسی سره
مساوات
مساوات
با هم برابر بودن، برابری
فرهنگ فارسی عمید
مساورت
مساورت
بر یکدیگر جستن، با یکدیگر جست و خیز کردن
فرهنگ فارسی عمید
مساهمت
مساهمت
هم بهره شدن با کسی، انبازی در بهره و نصیب
فرهنگ فارسی عمید
مسالمت
مسالمت
آشتی کردن، بی گزندی، خوش رفتاری، صلح طلبی
فرهنگ فارسی عمید