معنی مس مس - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با مس مس
مس مس
- مس مس
- آهستگی و کندی در کار
مس مس کردن: در کاری آهستگی و کندی کردن، کاری را به تانی انجام دادن
فرهنگ فارسی عمید
مس مس
- مس مس
- آهستگی تانی. یا با مس مس باهستگی بتانی: پس نشست و نوشت با مس مس قصه را چند صورت مجلس. (بهار)
فرهنگ لغت هوشیار
مس مس
- مس مس
- در تداول عوام، به او، به وی: کاغذ را بش دادم
لغت نامه دهخدا