عَدَس، گیاهی بوته ای از خانوادۀ باقلا با گل های سفید رنگ و برگ های باریک که دانۀ گرد و محدب این گیاه که مصرف خوراکی دارد، دانچِه، اَنژِه، نَسک، نَرَسک، نَرسنگ، مَرجو، مَرجُمَک، بُنوسُرخ
علفی را گویند که حمامیان سوزند و عربان شرس خوانند. (آنندراج) (برهان). رجوع به شِرَس شود، سوس و متکی و گیاهی که ریشه آن را شیرین بیان گویند. (ناظم الاطباء). سوس نام عربی شیرین بیان است و متکی گونه ای از آن. (از فرهنگ گیاهی و گیاه شناسی گل گلاب). و رجوع به سوس و شیرین بیان شود، مرجمک را نیز گفته اند که عدس باشد. (آنندراج) (برهان). مرجمک و عدس. (ناظم الاطباء). رجوع به مَژو و عدس و مرجمک شود
از بین بردن، زایل کردن، کنایه از بسیار شیفته و توجه کننده به چیزی، کنایه از ویژگی آنچه کاملاً آشکار و مشخص نیست، مبهم، در تصوف مقابلِ اثبات، از بین بردن صفات و عادات بشری برای رسیدن به ذات خداوند، محق محو شدن (گشتن): کنایه از سترده شدن، از بین رفتن، نابود گشتن، در تصوف رسیدن به مقام محو محو کردن (گردانیدن): ستردن، نابود ساختن
زواید سیتوپلاسمی که تعداد بسیاری از جانوران یک سلولی حول بدن خود دارند و بوسیله حرکت این مژکها جابجا میشوند و یا طعمه خود را صید میکنند. بعلت وجود همین مژک ها این تک سلولیها را مژکداران مینامند و نمونه آنها جانوری است بنام پارامسی، زواید سیتوپلاسمی که در سطح خارجی سلولهای پوششی استوانه یی شکل قصبه الریه موجود است و عمل آنها راندن ذرات خارجی و اخلاط بخارج است