معنی مزدحم - فرهنگ فارسی معین
معنی مزدحم
- مزدحم((مُ دَ حِ))
- ازدحام کننده، انبوهی کننده
تصویر مزدحم
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با مزدحم
مزدحم
- مزدحم
- انبوه انبوه شده ازدحام کرده شده انبوه شده. ازدحام کننده انبوهی کننده
فرهنگ لغت هوشیار
مزدحم
- مزدحم
- ازدحام کننده و انبوهی کننده. (آنندراج) (غیاث) (ناظم الاطباء) :
مزدحم می گردیم در وقت تنگ
این نصیحت می کنم نز خشم و جنگ.
مولوی (مثنوی دفتر دوم ص 111)
لغت نامه دهخدا