جدول جو
جدول جو

معنی مرصود

مرصود((مَ))
انتظار کشیده شده، ستاره ای که در رصدخانه حرکات و اوضاعش ضبط شده است
تصویری از مرصود
تصویر مرصود
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با مرصود

مرصود

مرصود
ویژگی ستاره ای که وضع آن در رصد خانه معلوم شده، رصد شده
مرصود
فرهنگ فارسی عمید

مرصود

مرصود
زیگیده ستاره ای که در زیگ خانه جنب و رفتارش بررسی شده، ماننیده (انتظار کشیده) انتظار کشیده شده، ستاره ای که در رصد خانه حرکات و اوضاعش ضبط شده
فرهنگ لغت هوشیار

مرصود

مرصود
نعت مفعولی از مصدر رصد. رجوع به رصد شود. چشم داشته شده، از رصدمعلوم کرده شده. (ناظم الاطباء) ، أرض مرصود، نعت است از رصد، و رصد به معنی یک بار رسیدن باران است زمین را. (منتهی الارب). رجوع به مرصده شود
لغت نامه دهخدا