جدول جو
جدول جو

معنی مرده ری

مرده ری((~. رِ))
مرده ریگ، میراث، مجازاً پست، ناچیز، فرومایه
تصویری از مرده ری
تصویر مرده ری
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با مرده ری

مرده ریگ

مرده ریگ
آنچه که از مرده برای وارثش بجاماند ارث میراث: از خراج ار جمع آری زر چو ریگ آخر آن از تو بماند مرده ریگ. (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار

مرده ریگ

مرده ریگ
مالی که از مرده باقی مانده باشد، میراث، کنایه از بیهوده، بی ارزش، ناچیز، فرومایه، برای مِثال مانْد چون پای مقعد اندر ریگ / آن سر مرده ریگش اندر دیگ (سنائی - ۲۰۴)، قوم گفتندش که ای چون تلّ ریگ / پس چه می کردی، که ای، ای مرده ریگ؟ (مولوی - ۹۳۸)، وارث
مرده ریگ
فرهنگ فارسی عمید

پرده دری

پرده دری
افشا سر هتک هتاکی ستر مقابل پرده داری پرده پوشی
پرده دری
فرهنگ لغت هوشیار

مرده دل

مرده دل
دل مرده، افسرده، بی حال، ملول، برای مِثال طبیب راه نشین درد عشق نشناسد / برو به دست کن ای مرده دل مسیح دمی (حافظ - ۹۴۰)
مرده دل
فرهنگ فارسی عمید