جدول جو
جدول جو

معنی مردکه

مردکه((مَ دِ کِ))
مرتیکه، مردک، برای توهین و تحقیر به کار می رود
تصویری از مردکه
تصویر مردکه
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با مردکه

مردکه

مردکه
مردک. توضیح در مورد توهین بکار رود: مگر فضولی ک بتو چه ک مردکه جلنبری، حرف دهنت را بفهم
فرهنگ لغت هوشیار

مردکه

مردکه
مُرَکَّب اَز: مرد + ’ک’ علامت تصغیر + تحقیر + ’ه’، در تداول عامه. گاه مردکه را به معنی آن مرد و مرد معهود به کار برند. رجوع به مردک شود
لغت نامه دهخدا

مردمه

مردمه
مردمک (چشم) : زنج گفت: سخنهای هنج همه نقش نگین مصلحت و مردمه دیده صواب شاید بود
فرهنگ لغت هوشیار

مدرکه

مدرکه
ذهن، عقل، نیرویی در انسان که حقیقت چیزها با آن دریافت می شود
مدرکه
فرهنگ فارسی معین

مردمه

مردمه
مردمک، دریچه ای میان عنبیه که نور را به داخل چشم هدایت می کند، مردمه
مردمه
فرهنگ فارسی عمید

مدرکه

مدرکه
عمر بن الیاس بن مضر عدنانی، مکنی به ابوهذیل و ملقب و مشهور به مدرکه، جدی جاهلی است و از اجداد پیغامبر اسلام است. خزیمه و هذیل از پسران او بودند و کنانه و قریش از نسل خزیمهاند. از نسل هذیل نیز بیش از هفتاد شاعر در جاهلیت و صدر اسلام برخاسته اند. رجوع به الاعلام زرکلی ج 8 ص 79 و جمهره الانساب ج 9 ص 187 و الکامل ابن اثیر ج 2 ص 10 و معجم ما استعجم ج 1ص 88 و طبری ج 2 ص 189 و معجم قبائل العرب ص 1060 شود
لغت نامه دهخدا