چادر که در نگار آن صورت پالان باشد. (منتهی الارب). جامۀ به رحل نگار کرده. (یادداشت مؤلف). جامه ای که بر آن صورت رحال شتر نقش کرده باشند. (از اقرب الموارد) (از متن اللغه) ، شترکه رحل آن را محکم بسته باشند. (از اقرب الموارد)
منزل. (دستور الاخوان) (مهذب الاسماء). مرحله. (مهذب الاسماء). آنجا که کوچ کنند. مسکن. (فرهنگ فارسی معین) : در نیم شبی که محل سلطان عقل مرحل شیطان جهل گشته بود. (جهانگشای جوینی، فرهنگ فارسی معین)