معنی مرجح - فرهنگ فارسی معین
معنی مرجح
- مرجح((مُ رَ جَّ))
- برتری داده شده، ترجیح داده شده
تصویر مرجح
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با مرجح
مرجح
- مرجح
- برتری داده برتر برتری دهنده ترجیح داده شده برتری داده جمع مرجحین. ترجیح دهنده برتری دهنده جمع مرجحین
فرهنگ لغت هوشیار
مرجح
- مرجح
- ترجیح نهنده. برتری دهنده. نعت فاعلی است از ترجیح. رجوع به ترجیح شود
لغت نامه دهخدا
مرجح
- مرجح
- رجحان نهاده شده. ترجیح داده شده. برتر شمرده شده. نعت مفعولی است از ترجیح. رجوع به ترجیح شود
لغت نامه دهخدا
ترجح
- ترجح
- گراییدن، جنبیدن، افزونی، برتری یافتن بگراییدن، مایل شدن چیزی بطرفی چربیدن فزون آمدن فزونی جستن، فزونی افزونی، جمع ترجحات
فرهنگ لغت هوشیار