معنی مرتجلاً - فرهنگ فارسی معین
معنی مرتجلاً
- مرتجلاً((مُ تَ جِ لَ نْ))
- بدون تفکر و تأمل سخن گفتن
تصویر مرتجلاً
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با مرتجلاً
مرتجلاً
- مرتجلاً
- ارتجالاً. به بدیهه. فی البدیهه. بی تأمل و تهیه. بدون تأمل و تفکر: قصیده ای مرتجلا انشاء کرد
لغت نامه دهخدا
مرتجلین
- مرتجلین
- جمع مرتجل در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
ارتجالاً
- ارتجالاً
- بالبداهه. بداههً. مرتجلاً. اقتبالاً. به بدیهه. بالبدیهه. به ارتجال
لغت نامه دهخدا
مستقلاً
- مستقلاً
- به استقلال. بالاستقلال. مستقلانه. منفرداً و بطور تنهایی و بدون شرکت دیگری. بالانفراد. و رجوع به مستقل و استقلال شود
لغت نامه دهخدا