چهارزانو نشستن. گردپای نشستن. (یادداشت مرحوم دهخدا). و آن عبارت ازنشستن به وضع خاص که اهل هند آن را پالتی گویند، یعنی ران چپ را از زیر ران راست بر آوردن و پای راست را بر ران چپ نهادن. (از آنندراج). نشستن به وضعی آسوده و دور از تکلف، مقابل دو زانو نشستن. در مجالس مربع نشستن اختصاص به سلاطین و مهتران و بزرگان داشته است و زیردستان اگر اجازت جلوس می یافته اند باید به دوزانو می نشستند. نشستی محتشمانه و راحت: هر که او پیش چو در مجلس آن خواجه نشست بر دو زانو بود و خواجه مربع برگاه. فرخی. خاتون کائنات مربع نشسته خوش پوشیده حله وز سر افتاده معجرش. خاقانی. و هرگز او را کسی ندید مربع نشسته، او را پرسیدند چرا مربع ننشینی. (تذکرهالاولیاء). ز بی تابی گره نگشود از کار سپند من مربع در دل آتش نشستم تا چه پیش آید. صائب (آنندراج)